سخنی با مخاطب اندیشمند
اینکه سعی کردم برخی از مطالب شاخص کتاب مذکور رو تایپ کنم برمیگرده به آرمانها و اعتقادات و ارزشهام، و اینکه به خودم اجازه میدم که توصیه کنم برخی کتب را حتی الامکان خریداری و نگهداری نموده و نیز ترویج دهید این است که : به اعتقاد بنده، برخی مراجع مانند کتب قرآن کریم، نهج البلاغه، شیخ بهایی، خواجه نصیرالدین طوسی، دست نوشته های پروفسور حسابی، کتب پروفسور ازهری، دکتر مستوفی نژاد، دکتر فنایی و و و ... امثالهم از این قبیل کتب ارزشمند و اساسی خلق شده، به نوعی شاید گفت، وظیفه ایست بر ما، زنده نگاه داشتن امانات ارزشمند ... .
سنگفرش هر خیابان از طلاست
... مهمترین اصل در بازی زندگی این است که همه بتوانیم رقبای سالمی برای یکدیگر باشیم و این خود مهمتر از بردن است، یک باخت سالم بهتر از یک برد کثیف است، همه ما همواره برای شخصی که سالم رقابت کرده بیشتر از کسی که برای پیروزی دست به هر کاری می زند احترام قائل هستیم...
... رابرت شولر می گفت: همه چیزهایی که ما امروزه در اختیار داریم در گذشته غیر ممکن بود.
اگر مردم به همین تصوراتشان ادامه می دادند ما هیچ گاه نمی توانستیم داروی پنی سیلین، هواپیما و خیلی چیزهای دیگر در اختیار داشته باشیم که اکنون وجود آنها برای ما عادی هستند، تمام اینها به این دلیل اتفاق افتاد که افرادی در کارشان ایمان و اعتقاد داشتند و می خواستند تاریخ همیشه آنها را به خاطر بیاورد.
...
مردم با توانایی ها و استعدادهای بزرگی به دنیا می آیند و به شکلی خلق شده اند که بتوانند از آن توانایی ها بهره ببرند، اما استفاده نکردن از آنها نه تنها به ضرر فرد تمام می شود بلکه جامعه نیز از آن متضرر می شود. کاری را که قصد انجام آن را دارید همیشه در ذهنتان تصور کنید و بر روی آن تمرکز داشته باشید، مطمئن باشید که موفق خواهید شد.
...
فصل چهل و سوم
چرا من دیوانه وار کار می کنم
تاجرانی وجود دارند که کارشان را تنها با هدف کسب درآمد و سود دنبال می کنند و این تنها انگیزه آنها است و به همین دلیل همیشه نگران دارایی هایشان هستند. از طرف دیگر تاجرانی وجود دارند که کار خود را با انگیزه پیشرفت و کسب موفقیت های بیشتر و بزرگتر دنبال می کنند و در این مسیر از انجام کارشان به بهترین نحو ممکن لذت می برند. هیچ کس نمی تواند منکر این مسئله شود که هدف یک تجارت کسب درآمد است اما به نظر من اگر یک شرکت تنها به فکر مسائل مادی باشد نباید به کار خود ادامه دهد.
درست همانند بعضی شرکت ها که تنها به فکر مسائل انتفاعی هستند، تاجرانی وجود دارند که تنها فکرشان نفع شخصی است و از سوی دیگر مانند بعضی شرکت ها که در فکر انجام کارهای بزرگ هستند تاجرانی وجود دارند که فکرشان تنها در حیطه مسائل مادی نیست و فراتر از آن فکر می کنند، کدام یک از این دو دسته افراد بهتر زندگی می کنند؟ من به جرأت به شما می گویم کسانی که تمرکزشان بر روی مسائل مادی است هیچ گاه راضی نخواهند بود زیرا پایانی بر طمع انسان وجود ندارد. چنین حرص و طمعی باعث می شود یک فرد ثروتمند حاضر شود فقرا را در راه رسیدن به دارایی های بیشتر قربانی کند.
شخصی که تنها برای افزایش دارایی هایش زندگی می کند هیچ گاه طعم واقعی زندگی را نخواهد چشید.
شخصی را در نظر بگیرید که مدت ها به سختی کار کرده و موفق به خرید خانه ای شده، خرید آن خانه باعث ثروتمندتر شدن او می شود و تا مدتی بسیار راضی و خشنود است، اما پس از گذشت زمانی توجه او به خانه های بزرگتر و بهتر در اطرافش جلب می شود و طبیعت حریص انسان اقتضاء می کند که خانه ای بزرگتر و بهتر داشته باشد. چنین شخصی تا زمانی که تمرکزش بر روی مال و اموال باشد از هیچ چیز لذت نخواهد برد، زندگی پرطمع و نارضایتی همیشگی از اوضاع موجود هیچ گاه لذتی به دنبال نخواهد داشت. من عقیده دارم که هدف زندگی تنها انباشت ثروت و مال و اموال نیست. این احمقانه است که در مورد دارایی هایتان صحبت کنید، زیرا این نشان می دهد شما چیز دیگری ندارید تا به آن ببالید. اگر جایی برای صحبت در مورد اموال و دارایی های یک شخص وجود داشته باشد آن جایی است که صحبت از کیفیت و چگونگی استفاده از آنها است. کسی که ثروت زیادی انباشته اما نمی داند چگونه از آن استفاده کند ثروتمند نیست بلکه فقیر است. شخصی که دارایی هایش به مراتب کمتر است اما می داند چگونه از آن در جهت رفاه خود و اجتماع استفاده کند یک ثروتمند واقعی است.
اگر بخواهیم قدری فراتر برویم باید بگویم هیچ گاه مال و اموال خود را جز دارایی های شخصی لحاظ نکنید. چنین طرز فکری کاشتن نهال حرص و طمع در وجودتان است، حرص و طمعی که نه تنها پایانی برایش در تصور نیست بلکه در نهایت منجر به زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی می شود. مسیحیت نیز در مورد لزوم پیدایش یک باور در انسان صحبت می کند و می گوید: هر آن چه در این دنیا دارید متعلق به شما نیست، بلکه چیزی است که عهده دار مسئولیت آن هستید و این بدان معنی است که شما می بایست از اموالتان مراقبت کنید و از آن در جهت رفاه جامعه بهره بگیرید و من چنین حسی را دوست دارم.
زندگی افراد محدود است و با مرگ زندگی در جهان تمام نخواهد شد، دارایی های امروز شما فردا متعلق به دیگری است و ما باید در برابر قوانین مطلق دنیا فروتن باشیم.
از نگاه دیگر ثروت شروع رنج و ملالت است و به همین دلیل در آیین بودا تاکید زیادی بر رهایی از بند مادیات شده و از آن به عنوان راهی به سوی آزادی یاد شده است.
اگرچه من صاحب یکی از بزرگترین شرکت های دنیا هستم، اما هیچ گاه علاقه خاصی به جمع آوری ثروت و مادیات نداشتم. کسانی که انباشت ثروت از روی حرص و طمع را تنها دلیل افراد برای اداره کردن یک شرکت می دانند، از دیگر جنبه های این کار مانند لذت هدایت شرکتی بزرگ در مسیر موفقیت بی اطلاع هستند.
اگر من بگویم در شبانه روز 24 ساعت برای من کافی نیست و در عین حال به دنبال جمع آوری ثروت برای خودم نباشم، آنها به من به چشم یک شخص نادان نگاه می کنند، اما اشتباهاتشان در همین جا است.
من هیچ گاه دیوانه وار کار نکرده ام تا ثروتمند شوم، این حس زیبای موفقیت و انجام کارهای بزرگ است که من را وادار به کار کردن با چنین نیرویی کرده است و این دو حس هیچ گاه با یکدیگر قابل قیاس نیستند.
چیزی که من را در این راه به جلو می برد و انگیزه من را برای کار بیشتر بالا می برد انجام کارهایی است که دیگران آنها را غیرممکن می دانند و یا برنده شدن قراردادی است که در آن بتوانم با تولید محصولات بهتر در بازارهای بین المللی به اجتماع کمک کنم، اینها به زندگی من معنی می دهند و نیروی من را برای کار پیوسته و بدون توقف دو چندان می کنند.
این مهم نیست که شما چقدر ثروت دارید، هیچ گاه نمی توانید صاحب همه چیز شوید، ثروت محدودیت دارد، به همین دلیل است که نمی خواهم هیچ گاه از من به عنوان فردی یاد شود که ثروت بسیاری دارد. این بیشتر برای من یک توهین است تا تحسین، این یعنی دیگر هیچ موضوعی نیست که بتوان در مورد من گفت، من می خواهم از من به عنوان شخصی یاد شود که کارهای بزرگی در زندگی انجام داده است.
فصل چهل و نهم
افراد ثروتمند مشکلات جامعه ثروتمند هستند
در چند سال اخیر اقتصاد کشور کره رونق پیدا کرده و درآمد سرانه در حال حاضر به بیش از 6 هزار دلار رسیده است، خیابان ها پر از اتومبیل شده است، فروشگاه های بزرگ اجناس خود را از پشت ویترین ها به رخ رهگذران می کشانند و مسافرت خارج از کشور برای همه میسر شده است.
اما متاسفانه یکی از عوارض جانبی این پیشرفت و موفقیت نوظهور در بین مردم کره هزینه کردن به شکل افراطی است، روند مخربی که مانند یک بیماری مسری در تمام جامعه گسترش پیدا کرده است. اگر چه ما از لحاظ اقتصادی بسیار پیشرفت کرده ایم، اما من تصور نمی کنم وقت آن رسیده باشد که ولخرج باشیم.
همان طور که اشاره کردم درآمد سرانه کشور کره در حال حاضر به بیش از 6 هزار دلار می رسد، اما اگر ما خودمان را با ژاپن و یا تایوان در زمانی که درآمد سرانه آنها به این مقدار رسید مقایسه کنیم متوجه این موضوع می شویم که با توجه به تورم و ارزش (وون) در برابر (دلار) ارزش واقعی درآمد سرانه ما معادل 2 هزار دلار آن زمان است. پس ما می بایست سطح زندگی خود را با این مقدار مطابقت دهیم.
همچنین میزان مصرف در جامعه ما بسیار بالا است و ما به نسبت درآمد سرانه کشورمان بسیار بی رویه مصرف می کنیم.
کره ای ها بی رویه پول خرج می کنند و هیچ کس به فکر پس انداز نیست و این یعنی مشکل و دردسر.
ما خیلی حافظه خوبی نداریم وگرنه به یاد می آوردیم که در گذشته ای نه چندان دور دوران فقر را پشت سر گذاشتیم و می بایست به فکر کاهش هزینه های زندگی مان باشیم. ما مثل کودکی هستیم که به جای این که راه رفتن را بیاموزد می خواهد به یکباره بدود.
اگرچه ژاپنی ها بسیار از ما بهتر زندگی می کنند اما بسیار متواضعانه خرج می کنند، حتی رئیس شرکت های بسیار بزرگ ژاپنی در خانه هایی به مساحت 100 تا 130 متر زندگی می کنند، لوازم خانه آنها از اقلام بسیار ساده هستند. منزل رئیس شرکت (توشیبا) یک آپارتمان 83 متری است و او سالانه تنها 1200 دلار خرج می کند در حالی که رئیس یک شرکت بسیار کوچکتر کره ای در یک آپارتمان 330 متری با لوازم خانگی تجملی وارداتی از خارج کشور زندگی می کند.
ژاپنی ها در پس انداز کردن پول در دنیا بهترین هستند و به همین دلیل آنها در حال حاضر یکی از ثروتمندترین ملت ها هستند.
مصرف بی رویه و بیش از اندازه خطرناک است و تبدیل به یک عادت می شود. یک جامعه مصرف کننده که بیش از سطح زندگی خود هزینه می کنند دچار مشکل می شود، چنین موضوعی در مورد کشوری مثل امریکا نیز صحت دارد و این خطر تنها از به هدر دادن پول نیست بلکه چنین روندی ذهنیت پس انداز را در انسان از بین برده و او را از کار و تلاش دور می کند و تنها بر روی لذت حال متمرکز می سازد. چنین طرز فکری موجب می شود انسان بیش از کار به فکر تفریح و خوشگذرانی باشد و در دام تنبلی و سستی و افراط اسیر شود و به جای این که با تلاش و کوشش در پی کسب درآمدی هر چند کوچک باشد به دنبال ثروت باد آورده می رود. تمامی این موارد به طبیعت انسان ضرر می رساند و در نهایت منجر به نابودی فرد و اجتماع می شود. به نظر می رسد پول برای ما بسیار بی ارزش است و زمان آن رسیده که اندکی منطقی به اوضاع بنگریم و سعی کنیم بر این افراط گرایی بیمارگونه غلبه کنیم اما در این میان کسانی که به بدتر شدن اوضاع کمک می کنند ثروتمندان هستند.
خانواده هایی وجود دارند که هر یک از اعضاء یک اتومبیل شخصی دارند در حالی که در خانواده های دیگر اتاق به اندازه کافی بزرگ نیست تا آنها بتوانند پاهایشان را در موقع خواب دراز کنند.
افرادی وجود دارند که دیوانه وار به فکر ورود به باشگاه های مختلف گلف بازی هستند در حالی که دیگران از یأس و نومیدی و فقر خودکشی می کنند.
ثروتمندان می بایست سطح توقعاتشان را پایین بیاورند، در عوض خودنمایی و افراط در مصرف، ثروتشان را با محرومان تقسیم کنند، ما همگی می بایست فرهنگ کمک به یکدیگر و ایجاد جامعه ای موفق را ترویج دهیم. این ثروتمندان هستند که باید برای به هم رساندن و کاهش تفاوت های فقرا و اغنیا تلاش کنند. ملتی که ثروتمندانش بگویند به کسی ارتباطی ندارد که من پولم را چگونه خرج می کنم دچار رنج و مشکلات عدیده ای خواهدشد.
چند سال پیش بخشی در شرکت وجود داشت که مسئول رسیدگی به امور اجتماعی مدیران و همسرانشان بود و روزی همسر یکی از مدیران در حالی که کت پوست سمور به تن داشت به آنجا آمد، من مطمئن بودم که او با حقوق معمول خود نمی توانست هزینه چنین کتی را پرداخت کند. آنها چندین اتومبیل داشتند و بسیار بالاتر از سطح زندگی خود هزینه می کردند و این تنها در صورتی ممکن بود که آنها محل درآمد دیگری نیز در شرکت داشتند و از آن جایی که همسر او در قسمت تدارکات شرکت کار می کرد همه به او مظنون می شدند. من به سرعت تصمیم به اخراج و تغییر شغل او گرفتم و او را از سمتش برکنار کردم، به عقیده من او هیچ توجیهی برای خرید کت پوست سمور برای همسرش نداشت، بعد از مدتی خود او شرکت را ترک کرد.
مسئولیت یک فرد در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کند با افزایش ثروتش زیاد می شود. دارایی های ما هر چه هست از جامعه به ما رسیده است. این موضوع در مورد اموال، شهرت و قدرت نیز مصداق دارد، و جامعه آنها را به ما نداده تا تنها برای مصارف خودخواهانه از آنها استفاده کنیم. جامعه آنها را به ما بخشیده است تا ما هم به روشی دیگر آن را به جامعه بازگردانیم. به بیان دیگر هر چه ثروت شما بیشتر باشد می بایست نگاهی اقتصادی تر به همه چیز داشته باشید و مسئولیت شما نیز برای هدایت جامعه به سوی سلامت، سعادت و کامیابی بیش از دیگران است.
فصل پنجاه و دوم
هشت گام تا موفقیت در زندگی
صحبت پایانی با جوانان جهان
1) به توانایی های خود ایمان داشته باشید:
جوانی تنها دوره گذر از کودکی به بزرگسالی نیست، پس به جوانی به چشم ایستگاهی بین دو برهه از زمان نگاه نکنیم. این جوانی است که مسیر شما را در ادامه زندگی مشخص خواهد کرد.
زندگی یعنی زیاد و کم، مثبت و منفی و امید و ناامیدی، پس راهی که در جوانی انتخاب می کنید سرنوشت شما است.
2) خیال پرداز باشید:
همانطور که قبلاً اشاره کردم، تاریخ متعلق به خیال پردازان است.
تنها ملت هایی که مردمش آرزوها و رویاهای بزرگ در سر دارند و برای رسیدن به رویاهایشان تلاش می کنند و آن را با دیگران شریک می شوند، رهبران تاریخ جهان هستند.
رویاهایتان می بایست مانند آب چشمه خالص باشند، رویاهایتان می بایست به بزرگی جهان باشند و رویاهایتان می بایست همیشه در قلبتان باشد و با آن بتپد.
فیلسوفی روزی می گفت جوانی بدون رویا در سر مانند خودکشی روانی است، پس رویاهایی را در سر داشته باشید که بزرگ و پاک باشند.
3) خلاقانه فکر کنید:
تاریخ را کسانی تغییر می دهند که خلاقانه فکر می کنند. جامعه ای که در آن افراد به خلاقیت بها می دهند هیچ گاه با شکست مواجه نخواهد شد. همیشه کارتان را با افکار مثبت آغاز کنید، این راه موفقیت است.
4) مبارزه:
تاریخ جهان با مبارزه و شجاعت به پیش می رود و کسانی که مبارزه می کنند موفق می شوند. جوانی در پی ماجراجویی است و از شکست هراسی ندارد. فردی که با ترس از شکست کارش را آغاز می کند جوانی اش را از دست داده است. آتش کار و فعالیت باید همیشه در وجود شما شعله ور باشد و به دنبال فتح قله های بلندتر موفقیت باشید.
5) فداکاری:
تاریخ با فداکاری افراد کامل می شود. فداکاری یک نسل موجب موفقیت نسل بعد می شود.
6) نوع دوست باشید:
انسان ها برای زندگی با یکدیگر خلق شده اند، هیچ کس به تنهایی قادر به زندگی کردن نیست، پس شما نباید خود را آلوده خودخواهی و حرص و طمع کنید. با قلب هایی آکنده از عشق و محبت، دست به دست یکدیگر به استقبال فردا بروید.
7) با خودتان صادق باشید:
همیشه به دنبال رسیدن به چیزی باشید که آن را واقعاً دوست دارید، ممکن است نسل ما بنا به جبر زمانه کارهای بسیاری انجام داد که شاید آنها را واقعاً نمی پسندید، اما مهم این است که شما این طور نباشید و خود را اسیر انجام کاری نبینید.
8) متواضع باشید:
رشد و پیشرفت حاصل مطالعه است. لحظه ای که شما تصور کنید انسان مهمی هستید و معلومات زیادی دارید دیگر پیشرفت نخواهید کرد.
رشد و پیشرفت زمانی به اوج می رسد که شما متواضعانه به دنبال یادگیری و افزایش سطح معلومات خود باشید. هر چه قدرتمندتر می شوید افتاده تر باشید، ما می بایست خیلی درس ها از قطره های عرق روی پیشانی یک کشاورز، از لباس آغشته به روغن کارگر کارخانه و از محبت گرم و بی آلایش پدر و مادر در حال آماده کردن صبحانه برای فرزندانشان قبل از طلوع خورشید یاد بگیریم. چشم هایتان را به روی فرداها باز کنید و با عشق و فروتنی به دنبال مطالعه و یادگیری باشید.
منبع:
کیم-وو-چونگ . مترجم: آرمین هدایتی. 280صفحه. شرکت مطالعات و نشر کتاب پارسه،1386. سنگفرش هر خیابان از طلاست
همواره سلامت و پیروز و پایدار باشید
باران
حال بدرود